چرا هیچ احساس گناه و پشیمانی ندارم چرا از اینکه ۳۶۵ روزم را حروم کرده ام شرمسار نیستم .....
صدای در گوشم میگویید درست میشود نگران نباش اما من دوستم دارم گریه کنم بگوییم خدایا مرا ببخش که زمان با ارزشی که به هدیه کرده ای را حروم کرده ام اما صدای درونم بجای گریه لبخند میزد و میگویید جبران میکنی . آیا این صدا امید نام دارد؟ اما ترسناک است نه این نمیتواند امید باشد از این صدایی که درون گوشم می پیچد میترسم آیا این صدا امید است؟ اما من صورتش را نیز میبینم که نیش را تا بنا گوشش باز کرده و میخندد. کاش میتوانستم فراری اش بدم و از این بی حسی رها شم و حتی موقعه نوشتن این متن نیز همراه من است و لبخند میزند.
تو چی هستی که مرا رها نمیکنی؟ چرا از خندیدن دست بر نمیداری؟ ازت متنفرم من حتی تو را به وجودم راه ندادم از کجا آمدی؟ لطفا به من بگو آیا تو امید نام داری؟ اما ترسناکی ...
آیا این صدا امید نام دارد؟
:)