اعتماد کلمه ای که برایش چندی پیش خیلی احترام قائل بودم اما حالا برایم بی ارزش است هر کسی به نحوی باعث شد که باز این کلمه را زیر سوال ببرم هر چقد راستگو تر بودم در مقابلم انسانی دروغگو قرار گرفت
متنفرم از خودم از اعتماد بی جایی که به هرکسی نشناخته کردم متنفرم از تو که میدانستی چقد سر این موضوع که دیگر نمیتوانم اعتماد کنم حساسم و باز هم دروغ گفتی و ادامه دادی و دادی .....
متنفرم از خودم بخاطر این چند سال حیاتی زندگی ام صرف تو کردم که اعتماد کردم که درکت کردم با دردت گریه کردم با خنده ات خندیدم، برایت نوشتم
دوست دارم داد بزنم بگم به هیچکس اعتماد نکنین هیچکس هیچکس