نمیدونم چه جوریه وقتی از اعتماد حرف میزنم و میگم بار ها از اعتمادم سو استفاده شده انگار دارم به طرف مقابل این اجازه رو میدم که باز هم همون کار رو کنه و باز بهش فرصت میدم و باز تکرار میکنه
آدما نفهم ترین موجودات روی زمینن که فکر میکنن خیلی میفهمن
نمیدونم چه جوریه وقتی از اعتماد حرف میزنم و میگم بار ها از اعتمادم سو استفاده شده انگار دارم به طرف مقابل این اجازه رو میدم که باز هم همون کار رو کنه و باز بهش فرصت میدم و باز تکرار میکنه
آدما نفهم ترین موجودات روی زمینن که فکر میکنن خیلی میفهمن
چند ماه پیش که فروغ بود هر وقت دلم از این دنیا سرد تر میشد اول میرفتم سراغ فروغ برگه های کاهیش را ورق میزدم به شعرهایش خیره میشدم چقد قلم فروغ برایم حقیقی بود و درکش میکردم
دوست داشتم برگه های خالی از نوشته اش را به متن های خودم تبدیل کنم اما دیگر فروغ نیست ، نیست که در کنج کتاب خانه ام ببینمش لمسش کنم
هیچ وقت نخواهید فهمید آن کتاب چقدر برای من ارزشمند بود و چرا هر روز غصه نبودنش را میخورم
:)