دارم ادامه میدهم
جالبه است هر وقت که تنها میشوم میگویم این زندگی را تمامش میکنم شاید روزی ده بار این جمله را تکرار کنم اما نوری ته قلبم دارم که دارد کم سو میشو خیلی خیلی سریع تر از آنچه تصور میکردم
برای خودم وابستگی اینجا کردم که مجبور شم بمانم البته این وابستگی بسیار ناگهانی رخ داد چشم باز کردم و دیدم گرفتارش شدم و هر بار به فکر تمام کردنش افتادم فکر اینکه او هرگز نخواهد فهمید من تمام شده ام خواهد ماند
اما........
:)